روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

سه سالگی وبلاگمون

نانازیه مامان سلام. بیستم مرداد 94 سه سالگی وبلاگمون بود.     وبلاگ دوست داشتنی منو و دخترم.                           همدم لحظات و کودکانه های دخترم                                                          &nb...
26 مرداد 1394

روز دختر

سلام عزیزم. امروز 25 مرداد 94 بود که روز دختر بود. وااای که از داشتنت چقدر خوشحالم و خدارو شاکرم بخاطر مادر بودن برای یه دختر کوچولو از جنس فرشته ها . زیباترین گل هستی  و لبخند خدا روزت مبارک دخترم. این روز رو به تمام دختران ایرات تبریک میگم و بهترین ارزوها رو براشون دارم . ذخترکم امروز با مامانی رفتیم بیرون و به مناسبت  روز دختر برات هدیه گرفتم و از بدو ورودمون به اسباب بازی فروشی به یه خونه عروسکی علاقه مند شدی و اجازه انتخاب دیگر اسباب بازیهارو بهمون ندادی و امسال هدیه روز دختر رو خودت انتخاب کردی عشقم و این اولین هدیه ای بود که خو دت انتخاب میکنی و خیلی خوشحالم که به سنی رسیدی که میتونی و میخوای که برای خرید وسایل...
26 مرداد 1394

قرار با دوستهای وبلاگی

سلام سلام ناز دونه ی خوشگل مامان . عشق کوچولوی خودم امشب اومدم که پست مربوط به قرار با دوستهای وبلاگیت رو بذارم که واقعا خوش گذشت و جای همه ی دوستان خالی بود. عزیز دلم یکشنبه هفته گذشته 4 مرداد ماه از طریق گروه مامانهای وبلاگی تو تلگرام با مامانا هماهنگ شد که همگی ساعت 6 بعد از ظهر بیان پارک مفاخر و ظهر بود که ریحانه جون مامان روژینای گلم بامن تماس گرفت و ادرس رو مجددا بهم داد و ازم پرسید که برای اومدن مشکلی ندارم و منم چون قبلا با بابا هماهنگ کرده بودم  و بابا بلد بود ادرسش رو از ریحانه جون تشکر کردم و ساعت پنج و نیم بعد از خواب عصر گاهی شما راه افتادیم به سمت پارک مفاخر . حدودا ساعت 6 و پنج دقیقه بود که رسیدیم و بابا رفت تا به ...
11 مرداد 1394

اسباب کشی به خونه جدیدمون

سلام دختر گلی مامان. خوبی عشقم عزیز دلم امروز سوم مرداد سال نود و چهار که این پست رو برات میذارم و  سیزده روز از اسباب کشی ما به خونه جدیدمون میگذره. دوشنبه بیست و دوم تیرماه از خونه قبلی اسباب کشی کردیم و این اولین تجربه اسباب کشیمون در طول زندگی منو بابا بود و چون واقعا تنها بودیم خیلی برامون سخت بود . مخصوصا بابا که تنهایی مسولیت همه چیز رو مثل ماشین و کارگزها و رانندگی این مسافت طولانی رو برعهده داشت که همینجا ازش کمال تشکر رو دارم و ازش ممنونم بخاطر مهربونیش و از اینکه خواسته منو قبول کرد و با خرید این خونه و با وجود دور بودن از خانواده اش موافقت کرد . روز اسباب کشی مامان زری هم باهامون اومد و روز اول پیشمون بود و کمی کمک...
3 مرداد 1394
1